.....
.....
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:48 PM
سلام
شما بعد از اينكه فهميدين با يه آقا هم صحبت بوده چه تصميمي گرفتين؟
همسرتون چيزي از دليل اين كارش بهتون گفت يا نه؟
ارتباط اونا در چه حدي بوده وچند وقت؟
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:48 PM
اشكالي نداره ميتونيد ادامه پستتونو بگذاريد...
كمي هم آرامشتونو حفظ كنيد ...
درسته كه مشكل بزرگي تو زندگي شما پيش اومده اما حالا كه اينجا هستين معنيش اينه كه زندگيتونو دوست دارين و به دنبال راه حل ميگرديد...
اگر مطلبي براي حل شدن اين مشكل به ذهن بچه ها و روانشناس برسه شمارو راه نمايي ميكنن...
پس با صبوري حرفاي دلتونو بگين...
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:49 PM
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:49 PM
سلام
بهتره یکم به خودتون ارامش بدید و از خدا کمک بخواید
راستش به نظر من تنها اشتباه شما اینه که قضیه رو به همه گفتید
اینطوری اگرم بخواید باز با همسرتون زندگی کنید دید بقیه بهش بد میشه
ولی تصمیم گرفتن در مورد این موضوع خیلی سخته چون واقعا باید عادلانه تصمیم بگیرید
توکلتون بخدا باشه تا اون طور که صلاحتونه براتون پیش بیاد از نیت واقعی همسرتون مطلع بشید
سلام واقعا براتون متاسفم .امیدوارم اولین وآخرین باری باشه که این مشکل براتون پیش میاد .من بانظرکیانا موافقم شمانباید این موضوع رو پیش همه آشکارمیکردید نه تنها برای خانمتون بد شده بلکه خود شماهم پیش دیگران جایگاه خودتون روازدست دادین.مشکل شما فقط باصبوری وگذشت زمان حل میشه .به خودتون فرست یه زندگی آروم دیگه روبدید.ا زنو شروع کنید.ازهمسرتون بپرسید که ازکدوم خصوصیات شما بدش میاد.خودتون رواصلاح کنید وبعد معایب همسرتون رو با آرامش بهش بگید انتظاراتتون روباهاش درمیون بذارید .باهم صحبت کنیت و وقت بیشتری برای هم بذارید. هیچ وقت هم دیگه روبه حال خودتون رها نکنید.تا ان شاالله.....مشکلتون حل بشه.
توراباغیرمی بینم ،صدایم درنمی آیددلم میسوزد وکاری زدستم برنمی آید.......
سلام . منم با نظر دوستان موافقم . بهتر بود هر مشكلي توي زندگي شخصيتون بوجود ميومد خودتون حلش ميكردين و اون رو از چارچوب خانواده گسترش نميداديد . شايد همين رفتارتون باعث شده كه همسرتون بره سراغ يكي ديگه و باهاش درد دل كنه و اعتمادشو نسبت به شما از دست بده.
اينجوري كه زندگي بي در و پيكر بشه هر كاري هم بخواين از اين به بعد بكنيد كه زندگيتون رو سر و سامان بدين چون به بقيه اجازه دخالت دادين اونا هم ديگه از اين به بعد به خودشون جرات ميدن كه توي هر مسئله اي كه واستون پيش اومد دخالت كنند . مثل خانه اي كه درش هميشه بازه و هر كي يه سركي داخلش ميندازه
سعي كنيد با همسرتون صحبت كنيد و ببينيد چي باعث شده كه اون بره سراغ يه نفر ديگه و اينكه ديگه توي مشكلات كسي رو دخالت ندين و مخفيانه مشكلات رو حل و فصل كنيد .
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:49 PM
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:50 PM
ببين شما دو تا خيلي ناپخته عمل كردين . ببخشيد رك ميگم
حالا در نهايت ميخاي باهاش به زندگيت ادامه بدي يا نه ؟
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:50 PM
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:50 PM
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:50 PM
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:50 PM
شما خيلي زود از كوره در ميرين .
شما حق نداريد اون رو كتك بزنيد . شما با اين كارتون حريم ها رو از بين بردين
ميدونم شرايط خيلي سختيه و هر كاري ميكنيد كه وضعيت آرام بشه باز متشنج ميشه ولي سعي كنيد وقتي عصباني هستيد يه كم حوصله به خرج بدين تا بعدا دوباره پشيمون نشيد
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:51 PM
اين كه ميخاين يه تغيير خوبي توي زندگيتون داشته باشيد و زندگيتون به آرامش برگرده واقعا جاي تحسين داره .
ببين نبايد خيلي هم توي فشار بگذاريدش مثل اين كه رفتين سر كلاسش نشستين يا با همكلاسيش جروبحث كردين . خوب اينا يه كم تحقير كننده است واسه همسرتون . اگه ميخاين زير نظرش داشته باشيد به صورت مخفيانه باشه نه اينجوري علني كه از شما كينه به دل بگيره
حالا هم با هم صحبت كنيد و بهترين كار اين هست كه يه خونه جايي كه نه خانواده شما نه خانواده همسرتون بهتون نزديك باشن بگيرين و از اين به بعد به هم قول بدين كه مشكلات زندگي بين خودتون حل و فصل بشه .
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:51 PM
هوووووووووووووف .واقعا خدا صبرت بده .خیلی طاقت کردی . خیلی .نمیدونم چی بگم . خیلی سخته خیلی
در چین یک قانون هست به نام "قانون پل طلایی" ... در بسیاری از موارد این اشنایان ما هستن که به ما دروغ میگن و اگه بخوای
بطور مستقیم به روشون بیارید ، هیچ نفعی به ما نمیرسه ... بلکه باید صورتی غیر مستقیم به اونا گفته بشه ...
اینطوری راهی برای فرار و عقبگرد دارن ، و شما باید پل پشت سر اونارو حتی از طلا بسازید که اگه خواستن از کارخودشون برگردن
با افتخار از این پل رد بشن ...
شما الان بطور مستقیم بار اول گفتید ولی چه نتیجه ای گرفتید ؟
نتیجه اولش این بود که برای گوشیش پسورد گذاشت ... و بعدش .... دایما" این اتفاق افتاد
خب این حرفا برای این بود که اگه کسی مشکلی داره بهش اجازه بدید تا برگرده ... البته بستگی داره که چطور عمل کنید ...
وقتی این پل شکسته میشه ، طرف میدونه که راه برگشت نداره و تا پای جونش وایساده تا پیروز بشه ...
مثل همون حاشا کردنا و دعواهایکه خودتون گفتید ...
در حالت اول شما بدون اینکه حساسیت به وجود بیارید ، در نهایت آرامش میتونستید بفهمید که چه کسی پشت این موضوع هست
ولی الان همه چی قاطی شده و چیزی ام نه معلومه نه اثبات شده ...
خـــــدانـگهــــــدار
وقتی مشکلی در زندگی زن و مرد به وجود میاد ، همیشه ماندگار نیست و بلاخره بین زن و شوهر حل و فصل میشه
ولی وقتی بقیه در این مورد خبر دارن ، دیگه قسمت آشتی رو بی خبرن و همیشه این ذهنیت خراب براشون هست که
مشکلی در زندگی این دونفر هست در صورتیکه مشکل خیلی وقت پیش حل شده ... از طرفی با حرف فرخ موافقم شما بدون سر و صدا کردن
میتونستید ریشه این کارو در بیارید ولی همه چی رو آشکار کردی ...
راستش دوست عزیز با عصبانیت و تعصبات شدید و مشت کوبیدن به زمین نمیشه زندگی کرد ... زندگی یعنی آرامش ...
خانم شما اگه لجبازه میتونید باهاش حر بزنید و براش مشاوره برید ...
اگرم واقعا" زن ناسازگاری باشه که هر کاری بکنی نمیتونی اونو سربراه کنی ... و هر روز باید این جنگ و دعوارو داشته باشید ...
اگرم به اقتضای سنش باشه ، بهش فرصت بده و با تمام سختی باهاش همراه شو تا لااقل بدونی که میخواد زندگی کنه یا نه ...
اینجوری میفهمی که اصلا" شمارو دوست داره یا خیر ...
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:51 PM
امیدواریم بتونین بهترین تصمیم رو بگیرین .
خود دار باشید . زود از کوره در نرین . به همسرتون ارزش و احترام بدین تا اون هم متقابلا همین عکس العمل رو نشون بده .
اینو بدونید رفتارهای بقیه عکس العمل رفتار خودتون هست
باور کنید اینو دیدم ک میگم ذات کسی ک هرزه باشه دیگه نمیشه عوضش کرد،اگه همسر شما واقعا پایبند ضما و زندگیتون بود هیچوقت و هیچوقت سمت این کارا نمیرفت،من حتی از اینکه دوس دختر و پسر بهم خیانت کنن بیزارم چه برسه ب زن و شوهر!!!
اره ادم بایدبخشنده باشه و از بعضی چیزا بگذره ولی ب نظر شخص من این گناه بخشیدنی نیست...شاید اخرین راهتون طلااق باشه!!ولی ب نظر من شا دوباره یه فرصت ب همسرتون بدید باهاش حرف بزنید و بگید اونو بخشیدید و ازش قول بگیرید ک دیگه سمت این کارا نره،بعد اینکه بهم قول دادید نامحسوس کنترلش کنید،یه مدت ازادی کامل بهش بدید وطوری رفتار کنید ک صددرصد بهش اعتماد دارید اکه درست شد ک هیچ اگه نه تنها راه حلش طلاقه...
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:51 PM
پس حالا ک خدا این صبرو ب شما داده،ب خانومتونم اعتماد سابق رو تونستید پیدا کنید همه مشکلات ب نظر من حله..میدونید خیلی موارد تو قضایلی این جور خیانتا طرفی ک خیانت کرده اگه هم پشیمون بشه طرف مقابلش نمیتونه اون دیدگاه او و اعتماد اول رو داشته باشه ولی حالا ک شما این طور نیستید بسم ا...
اخلاق همسرتونم با گذشت زمان خوب میشه چون پخته تر وعاقلتر میشه
همه این چیزایی که گفتین تا یه حدی ثابت شده نمیشه روش زیاد موند نباید همه این موضوع میفهمیدن که فهمیدن ممکنه خانومت اشتباه کرده باشه یا هر چیز دیگه به نظر من اگه زندگتو دوست داری بهش یه فرصت دیگه بده دوباره از اول شروع کنین و اصلا هم به حرفای بقیه توجه نکنین
اینکه باید در اوج ناراحتی خوددار باشی بخاطر اینه که گاهی از شدت کاری انجام میدی که جبرانش سخته ...
خیلی از این اتفاقات میتونه به مرگ ختم بشه ... با یه هل دادن و یا هر چیز دیگه ای ...
راستش یه مثل محلی هست که میگه اگه بخوای دنده ای رو صاف کنی باید بشکنیش...
پس اگه قراره این اتفاق بیفته باید کاملا" اماده باشی ...
از طرفی از اون مادر باید چنین رفتاری به دختر میرسیده ... امیدوارم که ایشون بتونه خودشو با زندگی شما وفق بده
چون اگه زندگی با جنگ و دعوا بگذره ، دیگه نمیتونید ازش لذت ببرید ...
هر چند در این مواقع آدم به همین زندگی پر از درگیری عادت میکنه و سالهای سال رو میگذرونه ، غافل از اینکه چه فرصتهایی رو ازدست داده
براتون آرزوی ارامش میکنم ... انشالله که سرعقل اومده باشه
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
با نظرات بهار شريف كاملا موافقم...
بهترين راهي كه ميشه از جرو بحث و دعوا جلو گيري كرد اينه كه زماني كه دلايل و صحبت هاي طرف مقال براتون بي معني و نا مفهومه به جاي كلنجار رفتن و ثابت كردن غلط بودن اون حرفا و بحث بيشتر بهتره فقط و فقط ،
-سكوت كنيد...
-سرتونو به چيزاي ديگه تو خونه گرم كنيد مثلا تلويزيون...
-همون لحظه براي يكي دو ساعت از خونه بزنيد بيرونو قدم بزنيد...
-بعد ازاينكه كمي با خودتون خلوت كردين با چند تا جمله عاشقانه و نوازش با محبت به همسرتون ازش بخوايين كه روزمون و به خاطر ديگران خراب نكنيم و ديگه ذر مورد اون موضوع حرف نزنيم ، همونطور كه تا الان توي عملتون بهش ثابت كردين كه دوستش دارين بهتره كمي هم توي كلامتون اينو بهش نشون بدين چه ايرادي داره كه بخوايين زبوني بهش بگين تو براي من تو زندگيم با ارزشتريني و هيچ كس نميتونه جاي تورو بگيره..
مطمعنا دليل بي قراري ها و به دنبال مقصر گشتن ها و بهانه گيري هاي همسر شما احساس شديد كمبود عاطفي وكم بود اعتماد به نفس تو خانواده همسر هست كه باعثش مسقيما خود شما هستين ...
فقط همسر شما نيست كه دلش ميخواد براي شوهرش تك باشه و قلب همسرش فقط براي اون بتپه همه زنها همين طور هستن...
اين شما هستين كه بايد با سياست هم خانوادتونو و هم همسرتونو با خودتون نگه دارين...
بعد از اتفاقاتي كه پيش اومده حس ترس از كوچيك شدن و كم اهميت واقع شدن تو خانواده شما هميشه با همسرتون به خاطر اشتباهات گذشتش باقي مونده و اين شما هستين كه با ارزش دادن كلامي به اونه جلوي خانوادتون ميتونيد اين اعتماد به نفس از دست رفترو بهش برگردونيد...
براي يك بارم كه شده دربرابر اخم ها يا تيكه كلام ها يا كم محليهاي خانواده كمي به خاطر دل همسرتون جبهه بگيريدو بهشون بگين كه بي احترامي به خانومم عين بي احترامي به منه ببين بعد از اين كلام و بالا بردن جايگاه همسرت تو خانوادت خانومت چه عكس العملي نشون ميده مطمعنا تورو ميپرسته...
هميشه نيازي نيست كه شما بخوايين با خانوادتون به خاطر خانومتون بجنگيد كافي هر بار يه جور به شكل طنز آميز كه آقايون توش خبره هستن ازش تعريف كنيد مثلا اينكه خانوم من يه دونست.. مگه ميشه ادم بدون خانومش غذا بخوره ...يا بهتره تو جمع خانواده در مورد مسائل مختلف اول نظر همسرتونو بپرسيد...يا اگه دلتون ميخواد اون نوزاد كوچولو رو بقلش كنيد با محبت بياريدش و اول بدين بقل همسرتون تا اون باهاش ارتباط برقرار كنه و بعد يواش يواش اونو بگيريدو باهاش بازي كنيد...
با اين كار اينو بهش نشون ميدين كه پيش شما ارزش و جايگاه اون بيشتر از اين حرفاست...
البته من نميتونم اشتباه گذشته اونو توجيه كنم اما فكر ميكنم بزرگترين دليل اين كارش كمبود محبت از جانب شما بوده باشه...
آقاي h-mi اينو به عنوان يك زن بهتون ميگم كه خانوما تنها چيزي كه ارومشون ميكنه و تو زندگي بهشون جايگاهو مقام ميده و اعتماد به نفس ديدن محبت كلامي همسر حتي جلوي ديگران هستش...بعر از اين تخريب شخصيتي كه رو همسرتون شده چه عيبي دغاره اگه جلوي ديگران اونو عزيزم خطاب كنيد يا اگه براتون سنگينه اونو خانومم صدا كنيد همين كلمات حس قشنگي به يه زن ميده و بعد مدت زمان كوتاهي مطمعن باشين هر كاري ميكنه تا اين رفتار شما تغيير نكنه و وقتو زندگيشو صرف رسيدن به شما كنه....
اميد وارم زندگيتون پر از نشاطو سرزندگي باشه...
ویرایش توسط zbahane : 07-21-2014 در ساعت 01:58 PM
بزرگترین مشکل زندگی شما اینه که از اول اجازه دادین خانوادهاتون براتون تصمیم بگیرن و سر هر چیز کوچیکی اونارو قاطی جریان کردین شما دوتا ادم بالغ و بزرگ یه خانواده جدا هستین صداتون، حرفاتون، مشکلاتتون نباید از حریم خونتون بره بیرون سعی کنید از این به بعد خودتون مشکلاتتون حل کنید اینجوری خیلی بهتره با عریضه بردن و شکایت پیش این و اون فقط دارین شخصیت و زندگی خودتونو خراب میکنین و اصلا هم جلوهی خوبی نداره که زندگی شما بشه نقل دورهمیای اطرافیان و فامیل باهاش حرف بزنید بهش اعتماد کنید کارایی که دوست داره واسش انجام بدین بزارین بفهمه که چقد اون و زندگیتون واستون مهمه اگه اونم اندازه شما زندگیتون و شمارو دوست داشته باشه واسه ساختنش تلاش میکنه و دست از لجبازی برمیداره و شما هم لزومی نداره هر حرفی که خانوادتون میزنه بهش بگین یا حرفای خانومتون به خانوادتون بگین اینجوری فقط تو آتیش کینه و کدورت هیزم میریزید.
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:52 PM
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:52 PM
دوست عزیز در مورد حرفتون اگه حق باشماست پس نباید ناراحت باشید و گریه کنید ...
الان شرایط برای اشتی کردن خیلی زوده و باید صبر کنید تا موقعیت خوبی فراهم بشه ...
در ضمن همونطور که ایشون شمارو به عذرخواهی ترغیب میکنه ایشونم باید متقابلا" همنیکارو انجام بده
چون خودش مسبب این اتفاقات بوده ... چون وقتی کسی میدونه شوهرش چه اخلاقی داره اونو با خانواده اش رو در رو نمیکنه ...
در ضمن اگه قراره با خانمت صحبت کنی نباید گریه کنی و عشق و محبت رو ازش گدایی کنی ...
زندگی مثل یک پرنده است که باید با دوبالش پرواز کنه ...
فکر میکنم با چیزای که ازش گفتید ، عذرخواهی الان شما به صلاح نباشه ... ولی اوضاع که آروم شد میتونی اینکارو انجام بدی
خـــــدانـگهــــــدار
...
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:52 PM
[replacer_img] خب پس حسابی گردوخاک راه انداختی و بقول قدیمیا نسق کشی کردی ...
منم میگم باید صبر کنی تا آتیش این کدورت سرد بشه ، بعد میتونی برای آشتی کردن پیشقدم بشی....
راستش باید اول بذاری و ببینی که دوباره مشکلی پیش نمیاد ؟
در ضمن با ایشون خیلی روشن حرف بزن و ببین خدایی چی میخواد ؟
شاید خواسته ای داره که اینجوری داره بی تابی میکنه و زندگی رو به خودش و شما سخت گرفته ...
به هر حال باید صبور باشید و در این مورد مشاوره خیلی خوبه ...
باید در مورد اینکه ارامش زندگی رو حفظ کنید قول و قرار بذارید ...
و باید تمام مشکلات و سوء تفاهمات رو بین خودتون حل و فصل کنید ... بعد از اون برای آشتی کردن آماده هستید ...
وگرنه الان بعنوان یه پیروزی از طرف خانمتون تلقی میشه و اگه این اتفاقات تکرار بشه ... هیچ اثری نداره
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
من چندان با حرفاي اقاي فرخ موافق نيستم...
درسته كه همسر ايشون بزرگترين خطارو انجام دادن و مسبب اين كدورتها بودن اما بهتره يك طرفه قضاوت نكنيم وبه اين هم دقت كنيم كه آقاي h-mi به اندازه كافي همسرشو جلوي ديگران خورد كرده و همه حرفاشو با توپو تشر گفته ديگه الان وقت كش دادن اين مشكل نيستو بايد با آرامش حل بشه ،در ضمن اينكه شريك زندگي به مرحله اي برسه كه به خاطر همسرش كمي غرورشو كنار بگذاره اسمش كوچيك شدن يا خورد شدن نيست ...
البته آقاي فرخ من اين صحبتهاي شما رو در كمااال احترام از بي تجربگي در ازدواج ميدونم كه اگر متاهل بوديد حتما الان به اين نتيجه ميرسيديد كه ديگه الان وقت اتش بسه و حرفايي گفتني وثابت شدني قبلا انجام شده و گفته شده...
از اينكه انقدر صادقانه با همسرتون صحبت كردين هم خودتون هم ايشون چقدر احساس رضايت ميكنيد؟
ببينيد ما اگر اشتباه ديگرانو مثل خودشون تكرار كنيم فرقي با اونا نداريمو بلكه به مشكل بيشتر دامن ميزنيم...
شما بابت اشتباه همسرتون حق اعتراض كااااااامل به خانواده ايشون داشتين..
اما آقايh-mi از نظر شما احترام به بزرگتر تو جامعه عرف و دين ما تاكيييد نشده؟
اگه اينو قبول دارين كه ميتونستيد با احترام بيشتري اعتراض كنيد بابت حرفها و ناسزاهايي كه به بزرگتر همسرتون گفتين بهتره كمي ملاطفت و تواضع نشون بدينو اينو ثابت كنيد كه شما و شخصيتتون اجازه نميده به بزرگتر از خودتون بي حرمتي كنيد...
اقاي h-mi اگه به آرامش تو زندگيتون نياز دارين و به اين زندگي علاقه داريدبهتره اين لطفو اول به خودتون بعد همسرتون بكنيد...
مطمعن باشيد كه همه خانواده همسرتون به بزرگواري شما ايمان دارن وميدونن كه چقدر دخترشونو دوست دارين كه با وجود چنين خطايي اونو بخشيدينو به ادامه زندگي فكر ميكنيد...
ميتونيد دليل تماستونو فقط شخصيت بالاي خودتون بيان كنيد كه نتونستين با اين قضيه كنار بيايين كه به بزرگترتون توهين كنيد و در مورد اشتباه همسرتون كاملا به خودتون حق بدينو حتي اين منتو بگذاريد كه به خاطر زندگيتون و علاقه اي كه وجود داشته حاضر به بخشش همسرتون شدين...نه تنها با اين عمل كوچيك نميشيد مطمعنا شما عزيزترين در چشم اونها شدين..
خواهش ميكنم به خاطر چيزهايي كه دوستشون داريم كمي غرورو كنار بگذاريم تا تو زندگي آرامش داشته باشيم ...
حتما حتما با ارامش صحبت كنيد به هر حال همسر شما فرزند اون خانواده هستو قراره باقي زندگي با اونها رفتو امد داشته باشيد و حتي ميتونيد براي بهتر شدن روابط اگر توهيني از طرف همسرتون به پدرو مادر شما صورت گرفته در كمال صداقت از اون هم بخوايين كه اين كارو براي سربلندي شما پيش خانوادتون انجام بده ...
منم دقیقا موافقم .
اینجور دعواها رو نمیتونیم کمک قاطعی کنیم .چون فقط حرفای دل شما رو میشنویم ... و شما بگی. اینکارو کردم اینجور کردم براش .
و اون هم یه خیلی حرفا برای گفتن داشته باشه ...
ولی در کل قشنگ راهنمایی کردن zbahane جان
خب دقیقا" همینه ما از منظر تجربه و مسایل پیرامونمون حرف میزنیم ...
کسی قصد تخریب کسی دیگه رو نداره و منم چنین قصدی ندارم ...
به هرحال من به ایشون گفتم که باید برای اشتی کردن در وقت مناسب عمل کنه ...
نه اینکه وقتی هنوز تنور این دعوا داغه وارد بشه .. چون اونا برای گله کردن حرفایی میزنن و ممکنه باز ایشون رو نارحت و عصبی بکنه ...
در مورد خانم ایشون کسی نمیدونه چه فکری در سرشون دارن و یا اینکه آیا ایشون حق داره یا نه ...
ما براساس گفته های اقای h_mi نظرات رو میدیم ... و به مشاهدات و مستندات ارایه شده حرف میزنیم ...
به هرحال من ارادت بسیار زیاد به همه دوستان دارم ... و ممنون که چنین جو دوستانه ای رو تشکیل دادن
خـــــدانـگهــــــدار
سلام آقای h-mi امیدوارم اولین قدمی که برای زندگیتون بر میدارید دوری محل زندگیتون از پدر و مادرتون و خونواده ایشون باشه. نباید بذارید حرمت ها بین خونواده ها هم ازبین بره که همه با کینه باهم رفتار کنید ازین به بعد مستقل زندگی کنید و حتی مستقل فکر کنید یه مدت خودتون باشید حتی رفت وآمدارو با دیگران کم کنید واسه خودتون وقت بذارید و اگه خانومتون حساسه اجبار نکنید جایی که دوست نداره حضور پیدا کنه دست رو خانومتون بلند نکنید اون جزئی از شماست احترامه همو نگه دارید تا دیگران هم به شما احترام بذارن جلوی بزرگتراتون نشکنید منظورم گریه کردناست عزته خودتون و همسرتون و حفظ کنید و بخاطره رفتارهای پدر و مادر خانومتون به ایشون غر نزنید مقصر که همسرتون نیست هرکسی شخصیته خودشو داره
تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .
....
ویرایش توسط h_mi : 07-30-2014 در ساعت 04:53 PM
با سلام و خسته نباشد
من حدود 3 سال هست که ازدواج کردم و متاسفانه از ماه اول ازدواج با همسرم مشکل داشتم (مشکل من این هست همش دوست داره لج ادم در بیاره و این منجر به دعوا بد میشه که حتی چند بار به کتک کاری کشیده شد ) و ما همیشه سر هر موضوع کوچیک دعوامون میشه ، و مشکلی اساسی که داره از سرکار که میاد فقط خواب و جلوی تلوزیون تا باهاش حرف میزنم می گه حوصله حرف زدن ندارم خسته شدم بهش میگم برو خونه بخر ماشین بخر بهم میگه خونه بخرم برای ادام بی لیاقت مثل تو نمی خرم (اگر برم دکتر پول دکتر و دارو بده یا لباس و چیزا دیگه همش تو سرم میزارم من برات خریدم من این کارو کردم این همه تو مناسب ت مختلف براش کادو می خرم اون اصلا برام من یه قدم ور نمیداره تازه از کادم اینقدر ایراد می گره خسته شدم تر خدا کمکم کنید
http://forum.moshaver.co/newthread.p...ewthread&f=133
اینجا مشکلتو بگو عزیزم
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)